شوخی با ویه ری
وقتی تو راه بودم فکر میکردم حتما عصبی می شه وقتی که منو ببینه و هی می گفتم ((وقتی که منو ببینه و وقتی که منو ببینه و...)) می خواستم برم به رییس (محسن) بگم بو بو نبود امروز نیموده بود تمرین . اما این آخر نامردی بود آخه میدونید من اون شایعه بزرگ که رو تیتراژ روزنامه(( باور کنید ویه ری از اینتر میره )) رو من چاپ کرده بودم. بلاخره با هر زحمتی که بود با تب و لرز او رو دیدم و باهاش سلام کردم اول نشناختم و بهم سلام گرم نرمی کرد ولی وقتی منو شناخت بهمون گرمی سلامش کتک خوردم.
میخواست بره گفتم بوبو من که خودم نیومدم
گفت : مگه کسی همرات اوردی که بزنم
می خواست فرار کنه که گفتم نــــــــــــــه !
اون ایستاد و گفت : پس چی می گی تو
گفتم بابا من از طرف رییس اومدم
گفت : خوب که چی بشه رییس کی باشه
گفتم : محسن ویه ری
انگار رنگش پرید و گفت :بابا همون وقت می گفتی حالا چه کار داری
گفتم هیچی فقط او مدم حالت رو بپرسم و یه مصا حبه کوچولو باهات داشته باشیم
گفت اینبار فقط بخاطر محسن جون : باشـه
خوب شروع کنیم
گفت : که تو هنوز خری مگه هنوز آدم نشدی آخه تا برم شلوارم رو پام کنم با شورت ورزشی که نمیشه مصاحبه کرد
گفتم باشه به شرطه اینکه خودم هم باهات بیام
گفت : نمیدونستم اینقدر بی تربیتی
گفتم می ترسم فرار کنی
گفت مگه میخوای بکشیم که بخوام فرار کنم
گفتم نه
گفت خوب زود میام دیگه
راست میگفت تو ایکی ثانیه اومد
بهش گفتم : شروع کنیم
گفت : آره پس می خوای چه کار کنیم
گفتم از اول شروع میکنیم
لطفا خودتون رو برای خواننده گان سایت اینتر ۱۹۰۸ معرف کنید
گفت:من کریستین ویه ری هستم در یک روز پاییزی در تاریخ ۱۲ جولای ۱۹۷۳ در شهر بولنیا ی ایتالیا به دنیا اومدم
خوب ویه ری راست میگن می خوای از اینتر بری
گفت : نه این شایعه خودته نا مرد روزگار
بازم یه کتک دیگه ازش خوردم
گفتم آخه مانچی گفته منم ریس بهمین خاطر فرستاده
گفتم راست میگی با مانچو دعوا کردی
گفت : آره ولی این به اون ربطی نداره که
گفتم چا ایکه هم خوب ربط داره مانچو دلیل رفتنت هم این میدونه
گفت راستش اینه که چهار پنج روز پیش داشتیم تو زمین باهم قدم میزدیم که یهو بهم گفت دوست هنوز برای اینتر بازی کنی گفتم : اره گفت: دیگه نمیتونی گفتم: چرا گفت چون من میخوام ولی میتونم کمکت کنم
گفتم چطوری گفت : باید با خواهر ۶۷ سالم ازدواج کنی منم گفتم : ازدواج نمیکنم گفت: پس خدا حافظ
میخواست بره که یه ده ، پانزده سیری و کف گرگی بهش زدم تا اینک بیهوش شد بعد که بهوش اومد رفت قضایاع رو طوری دیگه معرفی کرد
مثلا چی گفت ؟
گفت که ویه ری هر روز مست میکنه بعدش میاد تمرین
ویه ری بهم فوش نا موسی داده
و...
خوب بو بو الان باید برم که وگرنه مامانم دعوام میکنه ازت خیلی منونم
گفت :تو از محسن منمون باش نه ازمن
خدافظی کردم ورفتم خونه که بازم اونجاهم کتک خوردم....
من علاقه ای به فوتبال ندارم ولی گفتم بی نظر نمونی
گفتوگوی خوبی کردین لطفا با آدریانو هم چنین گفتگوی انجامبدین
ولی برا آدریانو خودتون برید تاحسابی کتک بخورید