به خانه اش حمله کردند و هر آنچه را مى توانستند نابود کردند. حتى به اتومبیل اش هم رحم نکردند و مغازه نامزدش را هم به آتش کشیدند. خیابان به خیابان و کوچه به کوچه دنبال اش گشتند، در حالى که او با اسکورت پلیس با اولین هواپیمایى که به اروپا مى رفت به سمت پاریس پرواز کرده بود. پیر وومه، ۲۶ ساله، عضو ثابت تیم ملى کامرون که چند ماه پیش براى پوشاندن ضعف دفاع چپ رهسپار اینتر شد روزهاى سختى را مى گذراند حالا همه گذشته و آینده به امید او توسط یک پنالتى به باد رفته است. او تنها هنگامى که در هواپیماى پاریس _ میلان نشسته بود کمى آرامش یافت تا به آن پنالتى و همه آنچه قبل و بعد از آن رخ داد فکر کند. آن پنالتى لعنتى که به معنى حضور در جام جهانى یا خداحافظى از آن بود. شاید وومه در لحظه زدن آن پنالتى به فینال رقابت هاى المپیک ۲۰۰۰ در سیدنى فکر مى کرد. آنجا هم سرنوشت مسابقه در یک پنالتى خلاصه شده بود و آنجا هم وومه پشت حساس ترین پنالتى ایستاده بود، آن بار توپ درون دروازه قرار گرفت و مدال طلا بر سینه شیرهاى رام نشدنى، همان ها که فوتبال قاره سیاه را به اروپا معرفى کردند جا خوش کرد و شاید همان طلا به وومه این شجاعت را داد تا یک بار دیگر پشت حساس ترین پنالتى تاریخ قرار بگیرد. مرز بین فاجعه و جشن تنها یک ضربه بود و میلیون ها نگاه که به پاهاى او دوخته شده بود، اما این بار روى نحس سکه به نام شیر ها افتاده بود و پنالتى دقیقه ۹۵ بازى با مصر که تا آن لحظه به تساوى یک _ یک رسیده بود خراب شد تا کامرون غایب بزرگ جام جهانى آلمان شود. از هم تیمانتان پیغامى دریافت کرده اید؟ < بعضى ازهم تیمان ملى پوشم به من زنگ زدند و برخى نه، اما اینترى ها به محض رسیدن همه به من تلفن کردند. صحبت هاى اتوو و اینکه گفته او مى خواسته آن پنالتى را بزند اما شما خواسته اید آن را بزنید و اطمینان داده اید که گل مى شود را شنیده اید؟ < خیلى ناراحت شدم. اصلاً باور نمى کردم. به همین خاطر هم امروز ساعت ده به او تلفن کردم و پیغام گذاشتم تا به من تلفن کند. حتى خیلى دیر از خانه خارج شدم شاید تلفن کند، اما وقتى زنگ نزده یعنى این حرف ها را گفته. قطعاً این برخورد خوبى از سوى اتوو نبود! < نه تنها رفتار خوبى نبود، بلکه او دروغ محظ گفته است. هیچ کس نمى خواست آن پنالتى را بزند، نه اتوو نه کاپیتان تیم. زیرا آنها مى دانستند اگر موفق نشوند چه پیش خواهد آمد. براى ما لحظات بعد از آن پنالتى را شرح مى دهید؟ < واقعاً سخت بود. من ناراحت بودم و به آنچه در کامرون روى خواهد داد فکر مى کردم. به خانواده ام که آنجا زندگى مى کردند و بلافاصله بعد از رفتن به رختکن به پلیس زنگ زدم آنها به من اطمینان دادند که امنیت عزیزانم را فراهم خواهند کرد. هواداران ضررهاى مادى زیادى به ما زدند اما مهم این است که خانواده ام سالم هستند. خانواده تان اکنون مخفیانه و زیر نظر پلیس زندگى مى کنند؟ < بله. و شما هم براى امنیت خودتان فوراً به ایتالیا بازگشتید؟ < بله. دقیقاً. به نظر مى رسد که یک تراژدى ملى روى داده. < بله، فوتبال در کامرون خیلى مهم است. اگر نتایج خوب باشد همه چیز فوق العاده است و اگر بد باشد ... ما صعود به جام جهانى را در خانه از دست دادیم و این یعنى فاجعه. مى توانید مردم را ببخشید؟ < عصبانیت آنها قبل درک است. آنچه را نمى فهمم صحبت هاى اتوو است. او دوست من بود. در سیدنى من پنالتى آخر را زدم و قهرمان شدیم. درجام ملت هاى آفریقا هم پنالتى زدم. اصلاً نمى فهمم چرا او این حرف ها را زده، در حالى که کسانى که در زمین بودند دیدند که او و کاپیتان نخواستند پنالتى بزنند. باز هم براى تیم ملى بازى خواهید کرد؟ < نمى دانم، فعلاً فقط به سلامت خود و خانواده ام فکر مى کنم. من روزهاى سخت شبیه به این را زیاد دیده ام. اگر اتوو به شما زنگ بزند به او چه مى گویید؟ < ترجیح مى دهم او را مستقیم ببینم. من از او خواستم اگر این چیز ها که در مطبوعات نوشته شده دروغ است به من زنگ بزند، اما او زنگ نزد و این یعنى او این حرف ها را زده. فکر مى کنید زندگى شما در خطر است؟ < براى خودم ترسى ندارم. من از مرگ نمى ترسم، شخصیت من قوى تر از این حرف ها است. اما براى خانواده ام که در کامرون زندگى مى کنند نگران ام. آنها اکنون در جایى هستند که نه مى توانند بیرون بروند و نه فعالیتى انجام دهند. والدین ام روزهاى سختى را مى گذرانند. باز هم پنالتى مى زنید؟ < بله. به زودى در اینتر این کار را انجام مى دهم. البته به شرطى که هم تیمان ام به من اطمینان کنند. و حرف آخر ... < یک ضرب المثل هست که مى گوید موفقیت پدرهاى زیادى دارد اما شکست یتیم است. |