دیشب شهادت امیر مومنان بود
و من این شهادت جانسوز را به تمام مسلمانان و عاشقان علی تسلیت عرض میکنم
و حال نوشته های را تقدیم به او میکنیم
یا علی یا علی یا علی
یا علی می گویم و از او می نویسم چرا که شور این نام مرا برآن داشت تا به تو بگویم آنچه در این دل نهفته بود ؛این را باید بگویم که تو را کسی نشناخت از این مردمان خاکی ،صریحتر بگویم من که نامت را میبرم برای آن است که مشکلم حل شود و نمی دانم که نام تو بزرگتر از این حرفها است .نام تو کلید در بهشت است و یاد تو بهشت من ، شنیده ام که در آن زمان ها فرموده بودی : از من بپرسید قبل از اینکه من از میان شما روم ولی چه می پرسیدند ... نپرسیدند راه آسمان را ، راه انسانیت را و ...
میدانی اگر میپرسیدند من و تو به افق بالاتری از علم می رسیدیم و ... اما او لب فرو بست و اندک گوهر هایی درخشان برای ما به یادگار گذاشت که تا امروز برق آن چشم ها را خیره کرده و زبان ها متحیر از توصیف آن ، من یک سوال از تاریخ دارم ای تاریخ چرا نمی گویی آنچه بر امیر مومنان گذشت چرا نمی گویی مدفن او تا زمان امام صادق پنهان بود چرا شیعه از بردن نام او می هراسید و نام تو را در سینه خود نگه داشت و چقدر شیعیان به جرم بردن نام تو به زندان رفتند ، کشته شدند و ... و می دانم تاریخ به من جواب قانع کننده ای نمی دهد ،بگذریم دل هوای نجف کرده هوای ایوان با صفایت ؛ آن ایوان که اگر بام ها ی عالم به آنجا بروی ، شادی تمام وجودت را فرا می گیرد و با تمام وجود می گویی : ((حیدرا صاحب ولای من تویی)) یا امیر المومنین آمده ام مرا از کلمات گه ربارت سیر آبم کنی و تنظیم کنم تپش قلبم را به نام تو و عجین کنم سرشتم را به محبت تو چرا که خود را اینگونه به بهشت نزدیکتر می بینم لیکن جاده ای که من از اعمالم می سازم تا به بهشت برسم ممکن مستقیم باشد یا پر پیچ و خم و پر از سنگلاخ و گردنه های صعب العبور اما می دانم به حوض کوثر به دیدنت نائل می شوم من از تو می خواهم که فرزندت مهدی بیاید و راه آسمان را به من نشان دهد - خسته شدم از بس به زمین نگریستم – یا امیر المومنین از اینکه به من اجازه دادید از شما بنویسم ممنوم امیدوارم مرا به یک نگاه مهمان فرمایید.
دیشب دیلم غرق عزا بود و باران اشکی که فقط به عشق علی ، از چشمان مردم دیلم به زمین بوسه میزد
دیگه حرفی ندارم